کد مطلب:259362 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:180

آن سپیده دم پر خاطره
من، با بانوی بانوان، به گفت و گو نشستم و به او گفتم: دخترم! همین امشب خداوند پسری گرانمایه به تو ارزانی خواهد داشت، پسری كه سرور دنیا و آخرت خواهد بود.

نرجس علیهاالسلام با شنیدن این نوید، غرق در حیاء و آزرم گردید و در گوشه ای نشست. من به نماز ایستادم و پس از نماز افطار كردم و برای استراحت به رختخواب رفتم.

درست نیمه شب گذشته بود كه برای نماز نافله ی شب به پا خاستم. نماز را خواندم، دیدم نرجس علیهاالسلام خواب است و حادثه ای رخ نداده است، به تعقیبات نماز نشستم و بار دیگر خوابیدم و بیدار شدم، اما دیدم او هنوز در خواب است.

پس از آن بود كه او برای نماز نافله ی شب به پا خاست و نماز را در اوج ایمان و اخلاص به جا آورد و با شور و عشق وصف ناپذیری به نیایش نشست.

دیگر از تحقق وعده و نوید حضرت امام حسن عسكری علیه السلام دچار تردید می شدم كه آن حضرت از اتاق خویش مرا مخاطب ساخت و فرمود: عمه جان! شتاب مورز كه تحقق وعده ی الهی نزدیك است.

در روایت دیگری این مطلب بدین صورت آمده است:

به ناگاه دیدم «سوسن» هراسان از جای برخاست، وضو ساخت و به نماز نافله ی شب ایستاد. آخرین ركعت از نماز را می خواند كه احساس كردم سپیده ی صبح در راه است، اما از ولادت نور خبری نیست.

بار دیگر این اندیشه در ذهنم پدید آمد كه شب رو به پایان است و سپیده ی سحر در راه، پس چرا وعده ی الهی تحقق نیافت كه ندای حضرت امام عسكری علیه السلام طنین افكند و فرمود: عمه جان! تردید به دل راه مده!

من از آن حضرت و تردیدی كه در دلم پدید آمد، شرمنده شدم و در اوج



[ صفحه 160]



شرمندگی پس از نظاره به افق به اتاق باز می گشتم كه دیدم نرجس علیهاالسلام نماز را به پایان برده و به خود می پیچد. جلو درب اتاق به او رسیدم كه می خواست از اتاق خارج گردد، پرسیدم: آیا از آنچه در انتظارش بودم، چیزی حس نمی كنی؟

پاسخ داد: چرا عمه جان!...

گفتم: خدا یار و نگاهدارت باد! خود را مهیا ساز و بر او اعتماد نما و نگران مباش كه لحظات تحقق آن وعده ی مبارك فرا رسیده است.

و آن گاه متكایی برگرفتم و در وسط اتاق، آن بانو را به روی آن نشاندم و به سان یك مددكار آگاه و دلسوزی كه زنان در شرایط ولادت فرزندانشان بدان نیازمندند به یاری او كمر همت بستم. او دست مرا گرفت و فشار داد و از شدت درد، ناله زد و بر خود پیچید.

حضرت امام حسن عسكری علیه السلام از اتاق خویش دستور داد كه برایش سوره ی مباركه «قدر» را تلاوت كنم.

به دستور امام علیه السلام شروع كردم:

بسم الله الرحمن الرحیم

(انا انزلناه فی لیلة القدر - و ما ادریك ما لیلة القدر...)

ما آن قرآن را در شب قدر نازل كردیم. و تو چه می دانی شب قدر چیست؟!

و شگفتا كه دیدم كودك دیده به جهان نگشوده به همراه من به تلاوت قرآن پرداخت و سوره مباركه ی «قدر» را با من تا آخرین واژه، تلاوت كرد.

از شنیدن نوای دل انگیز قرآن او، هراسان شدم كه حضرت امام عسكری علیه السلام مرا ندا داد و فرمود:

عمه جان! آیا از قدرت الهی شگفت زده شده ای؟ اوست كه ما را در خردسالی به بیان دانش و حكمت توانا ساخته و به سخن می آورد و در بزرگسالی ما را در روی زمین حجت خویش قرار می دهد چه جای شگفتی است؟!



[ صفحه 161]



هنوز سخن حضرت امام عسكری علیه السلام به پایان نرسیده بود كه نرجس از نظرم ناپدید گردید و گویی حجابی میان من و او، فرو افكنده شد و ما را از هم جدا ساخت.

در روایت دیگری آمده است كه: سپس لحظاتی چند، حالت وصف ناپذیری برایم پیش آمد به گونه ای كه گویی دستگاه دریافت وجودم از كار افتاده است و نمی دانم چه می گذرد. به خود آمدم و فریاد زنان و به سرعت، به طرف اتاق حضرت امام عسكری علیه السلام شتافتم، اما پیش از آن كه چیزی بگویم فرمود: عمه جان! بازگرد كه او را در همان جا خواهی یافت كه از برابر دیدگانت ناپدید شد.

به اتاق نرجس بازگشتم، دیدم پرده ای كه ما را از هم جدا ساخته بود، بر طرف شده است. چشمم به آن بانو افتاد و دیدم چهره اش غرق در نور است به گونه ای كه دیدگانم را خیره ساخت و در همین لحظات كودك گرانمایه ای را دیدم در حال سجده است و خدای را ستایش می كند.

بر بازوی راست او این آیه شریفه نوشته شده است:

(جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا) [1] .

و در سجده ی خویش می فرمود:

«اشهد ان لا اله الا الله، وحده لا شریك له و أن جدی محمدا رسول الله و أن أبی أمیرالمؤمنین ولی الله...»

گواهی می دهم كه خدایی جز خدای یكتا، كه شریك و همتایی ندارد، نیست و نیای گرانقدرم حضرت محمد صلی الله علیه و اله پیام آور اوست. و پدر والایم امیرمؤمنان علیه السلام دوست و جانشین پیامبر خدا است.

آن گاه امامان نور را پس از امیرمؤمنان علیه السلام یكی بعد از دیگری تا نام مبارك پدر گرانقدرش حضرت امام عسكری علیه السلام برشمرد سپس فرمود:

بار خدایا! آنچه را به من وعده فرمودی، تحقق بخش و كار بزرگم را در پرتو قدرتت تدبیر فرما و گام هایم را در قیام پرشكوه و آسمانیم



[ صفحه 162]



برای برانداختن بیداد و ستم، و استقرار كامل عدالت و مهر در سراسر گیتی استوار ساز و به دست من، زمین را از عدل و داد لبریز گردان!

پس از آن سر از سجده برداشت و به تلاوت این آیه ی مباركه پرداخت:

(شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و اولوا العلم، قائما بالقسط لا اله الا هو العزیز الحكیم ان الدین عندالله الاسلام...) [2] .

خدا گواهی داد و فرشتگان و دانشمندان نیز، كه: هیچ خدایی بر پای دارنده ی عدل، جز او نیست، خدایی جز او نیست كه پیروزمند و فرزانه است. بی تردید دین در نزد خدا تنها اسلام است.

پس از تلاوت آیه ی شریفه عطسه كرد و فرمود:

«الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله، زعمت الظلمة أن حجة الله داحظة لو أذن لنا فی الكلام لزال الشك»

سپاس خدای را كه پروردگار جهانیان است و درود خدای بر محمد و خاندانش باد! بیدادگران چنین پنداشته اند كه: حجت خدا از میان رفته است اما اگر خدا به من فرمان ظهور دهد، آن گاه تردیدها و تردید افكنی ها از میان خواهد رفت.


[1] سوره اسراء: آيه 81.

[2] سوره آل عمران، آيه 18 و 19.